خاطرات خابگاه

ساخت وبلاگ
سلام سلامچند سال گذشت از اون روزای دانشجویی و خاطرات خابگاهو الان یه پسر سه سالم دارم با دو سال سابقه طرح و ایام زولانی مدت کروناجاری وخواهرم که 7ماه پیش عرروسی گرفتن باردارن.خونه رو 4ماهه شروع کردیم و کف گیر به ته دیگ خورده. اهان الان فهمیدم چرا یاد این وبلاگ افتادم بعد از این همه مدت. چون فکرم باز درگیر شده. فردا اخرین مهلته واریز 40 تومنه بنیاد مسکنه و ما هیچ پولی جور نکردیم.البته دوتا خونه همزمانم امکان پذیر نیس ولی اگ بشه که چه شودهمین دیگ اذر طرحم تموم میشه و الان سه روز خیراباد و سه روز چهار برجی امساعت از دو گذشتهه و همه خابن❤️ ❤️ ❤️ منم بینشون در حالت تایپ❤️ ❤️ ❤️ و تمام خاطرات خابگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات خابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahibaharo بازدید : 72 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 10:42

سلام عرض دارم. خاطرات خابگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات خابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahibaharo بازدید : 83 تاريخ : پنجشنبه 28 مرداد 1400 ساعت: 5:39

نمیخام گله کنم  ولی بدجوری همه چی رو هم افتاده اصنم دوست ندارم ذکر کنم ک چی هس ولی مهمترینش اینه که گوشیم خرابیده .نمدونم چجوری باید صبر کنم ولی میدونم ک فقط چارش صبره فقط ارامشم تویی خدایا ...خیلی بده ک خاطراتو بدو ثبت میکنم ولی با این کارم تخلیه میشم ..امیدوارم ان شاءالله خدا خدش بهترینارو رقم بزنه+ نوشته شده در  شنبه پانزدهم مهر ۱۳۹۶ساعت 21:20&nbsp توسط mahi  |  خاطرات خابگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات خابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahibaharo بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 0:40

ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡﻣﺜـﻞ ﺩیﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘــــــــﺎﻥﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩﺁﺭﺯﻭﻫـــــــــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ِ ﺳــﺮﺩ ِ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ ﺩﻓــــــــﻦ ﺷـﺪﻩﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــﺪنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــنی ﻏﻤﮕﯿــنﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـﻢ+ نوشته شده در  شنبه پانزدهم مهر ۱۳۹۶ساعت 21:33&nbsp توسط mahi  |  خاطرات خابگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات خابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahibaharo بازدید : 114 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 0:40

اره به همین سادگی به همین خوشمزگی داره تولدای ادمای میان و میرن ولی چجوری.....باردل خوش یا ناخوش هشتم دی تولدمه و من اومدم سراغ وبلاگ...ک طبق حرفای قبلیم هر وقت حالم بده و دلم گرفتس میام مینوسم . احساس خوبیه دوس دارم این جور نوشتنارو.... و اینک منتظر اون اتفاق خوبم و میسپرمش به خدا .... خداجوح امیدوارم زودتر برسه و حال همه خوب بشه. ان شالله مرسی خدا جون ک صبرشو دادی.‌. مرسی خدا جون ک با هامی خدا جون من این ارامش قلبی و وجودو از تو دارم... ناهار میخام بریم خونه مادر شوهر بخوریم و الان اماده نشتستم تا شوهرم.. یک و نیم ساله از زندگی مشترکمون گذشته و من الان کم کم دارم بهش عادت میکنم و خدارو شکر ر خاطرات خابگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات خابگاه دنبال می کنید

برچسب : تولدمه, نویسنده : mahibaharo بازدید : 147 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:21

یه اتفاق بداز بدتر بهم خبر دادن.... تازه داشت اوضاع و احوال مامان خوب میشد ک خبر بارداریشو شنیدم... خیلی دیگ عجیـــــــــب واقعا حکمت خداس.کاری ک باید بشه نمیشه جلو شو گرفت. خدا ان شاءالله بخیر بگذرونه ... تا حالاش ک خدا جونم بهم ارامشو داده. و فک کنم الان همه تو یه فرصت و ازمایشم ک باید مراقب باشیم. امیدوارم ک خطا نکنیم و با روی باز ازش بیرون بیایم. نمیدونم چی میخاد بشه ولی میخام ک خوبش بشه... همه چی داشت خوب پیش میرفت و خدارو شکر. فردا دوازده اردیبهشته و روز معلم . منم ک دور و برم پر از معلم‌ چجالب شده خیلی زندگی برام پیچیده شده...ینی از واقعیتاش دارم سر درمیارم  قبلنا فقط تو خط درس و مدرسه خاطرات خابگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات خابگاه دنبال می کنید

برچسب : خیلی,سلام,خیلی,عجیب, نویسنده : mahibaharo بازدید : 176 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:21

شکرت شکرت شکرت شکرت هزاااار مرتبه شکرت..... خدا جون خیلی بهت وابسته شدم. خیلی خوشحالم ک تو قرانت همه راهارو باز گذاشتی تا اگ هر خطا مرتکب شدین در اخر برگردیم سمت خدت. خدا اهدنا الصراط المسقیم خدایا شکرت خدایا مرسی ک هستی خدایا خدت اتفاقایه خوبو برسون خدایا هرچی صلاحمونه خدت میدونی با خدت خدایا خیلی خیلی میخام ک همیشه مث همیشه هوتمو داشته باشی خیلی دوستت دارم خیلی خیلی  خدایا شکرت دوست دارم همش باهات بحرفم عاشقتم اسغفرالله من کل ذنب و اتوب الیه١٠٠٠٠٠٠٠٠ خدایا اتفاق خوبو از خدت میخام خیلی شکرت الحمد لله رب العالمین خاطرات خابگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات خابگاه دنبال می کنید

برچسب : ای خدای مهربون دلم گرفته,ای خدای مهربون,اي خداي مهربون دلم گرفته,ای خدای مهربون خالق هفت آسمون,ای خدای مهربونم,ای خدای مهربون کمکم کن,ای خدای مهربون مازیار فلاحی,اي خداي مهربون خالق هفت آسمون,ای خدای مهربون دلم گرفته متن,ای خدای مهربون دلم گرفته,دانلود, نویسنده : mahibaharo بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 9 آبان 1395 ساعت: 19:04

حدود دو ماه از اخرین پستم میگذره ولی هیچ نظری برام نیومده.... ینی تا این حد !!!! اشکال نداره میزارم به پای تلگرام ^____^ این دومین هفته ای دو هفته پشت سرهم خابگاه بودم منظورم اینه که بین دو هفته نرفتم خونه . دلم برا شوخمرم تنگ شده همچنین خونم. این روزای اخر ترمه...هروزش یجور میگذره ولی در کل حس میکنم خیلی زوود میگذره... خب بگذره چ بهتر مهم اینه ک شب تولدم میرم خونه پیش شوهرم. در جریان ک هستین ک وبلاگ دو ترم اخیرم به فنا رفت و هنوز ک هنووووزه دارم حرص میخورم اه اه اه خیلی ناراحت شدم. واس همونم حسم امسال برا نوشتن خیلی کم شده. خاطرات خابگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات خابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahibaharo بازدید : 154 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 18:06

23روز فیکس درون خابگاه بدترین اتفاق ممکن برای من....

خاطرات خابگاه...
ما را در سایت خاطرات خابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahibaharo بازدید : 150 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 18:06

زمانه باید بگذره و هر چی قسمت ادم باشه رو نا خاسته یا خاسته جلوی روت میاره حالا اگ میتونی نه اگ میتونی جلوشو بگیر مگ میشه مگ داریمو... بعد اینک سال 95 شد و رفتیم شمالو برگشتیم و شرو دانشگاه وهمون اخرای فروردین تولد پسر عمم(ینی بدنیا اومدنش)وارد اردیبهشت شدیم... قرار شد براین ک از اول اردیبهشت اقامون از اقای د.م جدا بشن و مستقل کار کنند و همین طورم شد و خدا رو شکر استارتش با یکم غرض و قوله این حرفا خورد وگرفتن وسیله چیدمان تابلو بنر گرفته تا پاره شدن بنر اقای ص. چهار شنبه شب بود ک با کمی فکر کردن مشورت به این نتیجه رسیدم ک برم خونه!و رفتم جمعه شنبه ای رو گذرون خاطرات خابگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات خابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahibaharo بازدید : 162 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 18:06